امروز هم کسانی هستند که پا در رکاب علی علیه السلام گذاشته و حق را بیان میکنند و چقدر تلخ است حقیقت برای بعضی انسانها !
حقیقت جویی و عدالت پروری
علی علیه السلام مرد حق و حقیقت بود ومی خواست عدالت را در جامعه پیاده کند وحقوق زیردستان را از ستمگران بگیرد، دراین مسیر برای او هیچ تفاوتی بین اشخاص وافراد وجود نداشت. زیرا از منظر علی علیه السلام،غلام سیاه حبشی با فرزند دلبندش یکسان بود و باید از مزایایی یکسان در اجتماع برخوردار می شدند. چون هدف امام ریشه کن نمودن فساد، تبعیض طبقاتی و تحقق عدالت در جامعه بود، برای همین، از ظلم و ستم تبری می جست و برای فرماندارانش اصول اخلاقی، راهکارهای حکومت داری و عدالت پروری را یادآور می شد. به این هم قناعت نمی کرد و بلکه رفتار آنان را با رعیت و مردم زیرنظر داشت; تا مبادا درحکومت او حقی پایمال گردد و مظلومی محروم شود.
امام علیه السلام در نامه به مالک اشتر نخعی،فرمانروای مصر، این مساله را یادآور می شود وبه او سفارش می کند: مقداری از وقت خود رادر اختیار نیازمندان، ضعیفان و محرومان قرار بده و درهای «دارالاماره » را باز بگذار، تامردم آزادانه و بدون موانع نزد تو بیایند ومشکلات خود را باتو در میان بگذارند تا خودشخصا به کارها و گرفتاریهای ایشان رسیدگی نمایی; چرا که من بارها از رسول خداصلی الله علیه وآله شنیدم که می فرمود:
«لن تقدس امة لایؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متتعتع » (2)
امتی که حق ضعیفان را از زورمندان باصراحت و بدون خوف و ترس نگیرد، هرگزپاک نمی شود و روی سعادت را نمی بیند.
اساس حکومت علی علیه السلام برپایه عدالت،مساوات و ارزشهای الهی و انسانی پی ریزی شده بود و روی همین جهت، هیچ چیزنتوانست امام علیه السلام را از بازگو نمودن حقیقت بازدارد. بدین لحاظ وقتی اطلاع حاصل می کند که فرزندش امام حسن علیه السلام یک مقداراز عسل بیت المال را قرض گرفته است،سخت ناراحت می شود و او را مورد سرزنش وملامت قرار می دهد. (3)
علی علیه السلام در پرورش عدالت و حمایت اززیردستان در اوجی قراردارد که بدون اغماض و گذشت، اعمال و کردار خود را نیز موردمحاسبه قرار می داد و ستمگران را مجازات می کرد و حقوق مظلومین را به آنان بازمی گرداند و با قاطعیت فریاد می زد:
«الذلیل عندی عزیز حتی آخذالحق له والقوی عندی ضعیف حتی آخذالحق منه،رضینا عن الله قضاءه و سلمنا لله امره.» (4)
ناتوان ستمدیده در نظر من، عزیز است تاحقش را بگیرم و زورمند ستمگر نزد من،حقیر و ضعیف است تا حق دیگران را از اوبستانم. ما در برابر فرمان خدا راضی هستیم ودر مقابل امر او تسلیم می باشیم.
امام علیه السلام در این فراز از سخنانش که بعد ازجنگ نهروان ایراد گردیده،به بیان حالات روحی اش می پردازد و دفاع از مظلومین را به عنوان یکی از اهداف خود مطرح می کند وعملکرد خلفای پیشین را که به ستم وتبعیضهای ناروایی منجر گردیده و در زمان خلیفه سوم به اوج خود رسیده بود، موردنکوهش قرار داده و تاکید داشت: «من درمقابل رفتار دیگران که چه کردند، هیچ گونه مسؤولیتی ندارم و آنچه که من را به قبول خلافت واداشت، اجرای حق و عدالت و گرفتن حق ضعیفان از زورمندان بود.» به خاطر این رفتار عدالت خواهانه است که امام علیه السلام بعد ازپذیرفتن مقام خلافت، در صدد برمی آید تاحکام ظالم و ستمگر را از تصدی امورمسلمین معزول دارد و در این تصمیم خودقاطع و مصمم بود. لذا در مقابل ابن عباس وعده ای دیگر که با عزل معاویه از قدرت مخالف بودند و حضرت را به سازش توصیه می کردندو می گفتند: فعلا عزل معاویه به صلاح نیست،ایستاد و در جواب آن ها فرمود:
«من برای یک روز هم نمی توانم اشخاص فاسد و ناشایست را بر جماعت مسلمین حکمروا ببینم.» (5)
گرچه برخی از کوته نظران، براین رفتارامام علیه السلام با گماشتگان عثمان خرده گرفته اند ومی گویند: علی علیه السلام با سیاست آشنایی نداشت و الا معاویه را فورا عزل نمی کرد و یا درشورای شش نفره عمر سخن عبدالرحمن بن عوف راکه گفت: «باتو بیعت می کنیم به شرطی که به کتاب خدا، سنت پیغمبر و سیرت ابوبکر وعمر رفتار کنی.»، موقتا می پذیرفت.
اما از آنجایی که علی علیه السلام مرد حقیقت وانسان پاک باخته بود، هدفش از تصدی خلافت جز پیاده کردن احکام الهی و احقاق حقوق محرومین نبود، تمام این اشکالات رایاوه سرایی بیش ندانسته و می فرماید:
«لولا التقی لکنت ادهی العرب.» (6)
اگر من تقوی و حقیقت را به فرض محال،کنار گذارم، در زندگی هم از تمام عرب زرنگ تر می شدم.
مبارزه با ظالم
«وایم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزا مته حتی اورده منهل الحق و ان کان کارها.» (9)
به خدا سوگند! داد مظلوم را از ظالم می گیرم و افسار ظالم را می کشم تا وی را به آبشخور حق وارد سازم، هرچند کراهت داشته باشد.
نهج البلاغه، خطبه 136.